آهنگ قدیمی
دانلود تصنیف چهارگاه خیال از سالار عقیلی
دانلود تصنیف چهارگاه (خیال) از سالار عقیلی
متن آهنگ
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
میرسد و نمیرسد نوبت اتصال من
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من
برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من
ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
تا شکاری ز کمند سر زلفت نجهد
ز ابروان و مژهها تیر و کمان ساختهای
ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت
همه هیچند که سر بر همه افراختهای
با همه جلوه طاووس و خرامیدن کبک
عیبت آنست که بی مهرتر از فاختهای
بیم ماتست در این بازی بیهوده مرا
چه کنم دست تو بردی که دغل باختهای