آهنگ قدیمی

دانلود آهنگ از غم عشق از مسعود فردمنش

مسعود فردمنش (4)

دانلود دکلمه غمگین قدیمی از غم عشق از مسعود فردمنش

متن آهنگ

از غم عشق چه میباید کرد

می توان گریه جان سوزی کرد

می توان قصه نوشت شعر سرود

می توان از غم عشق ماتم داشت

به دمی دیداری می توان راضی شد

به تمنای نگاهی می توان تشنه جان بازی شد

از غم عشق چه میباید کرد

در یچ و خم جنگل کیسوی عزیز می توان راه گشود او را دید

می توان با او بود می توان مست شد از عطر غرور

می توان دل خوش کرد به کلامی که شنید

از دوخط نامه سرد می توان داغ شد و شعله کشید

از جهنم گذری کرد و گذشت به گذرگاه رسید

به گذر گاه تباهی به جنون واز عطش فریاد زد

می توان رفت در ان ستاره هاهی چشم او

می توان نیست شد و هیچ ندید جز دو نقطه سیاه

می توان خود را دید لحطه ای غربت خود را حس کرد

و در ان مرز غریبانه چو شیرین جان داد

من نمیدانم که هیچ توبگو تشنه ام تشنه ترین تشنه ها

از عطش میسوزم تو بگو

از غم عشق چه میباید کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست + هفت =

دکمه بازگشت به بالا